سلامت از نعمتهای مغفول خدا است. وقتی هست قدرش را کمتر میدانیم، وقتی از دست میرود یا کم میشود، آه میکشیم و افسوس میخوریم. چند روزی در هفتهی گذشته بیمار بودم. اول که نشانههای بیماری بروز کرد، طبق معمول جان سختی کردم و گفتم خودش بهتر میشود، که این بار نشد. بعد دیگر کار از دستم به در شد. توان حرکت و نای رفت و آمد نداشتم. مجبور شدم برنامههایم را تغییر بدهم و بسیاریشان را لغو کنم. لغو برنامهها همان و راه افتادن موج شایعات همان که دلیل نیامدن و نبودن قالیباف سیاسی است. حالا چه سیاستی است که میگوید به جای دیده شدن باید پنهان شد؟ همانها که شایعه میسازند لابد بهتر میدانند. اما تا جایی که یادم هست من وعدههای آنچنانی و محیرالعقول به مردم ندادهام که حالا مجبور باشم از مردم پنهان شوم یا توجیههای عجیبتر از خود وعدهها برای محقق نشدنشان بتراشم. در این میان دیدم دوست خبرنگاری رفته گشته و عکسهای من را در دیدارم با پروفسور سمیعی پیدا کرده و به این نتیجه رسیده که بر اساس حالتهای من در عکس، بیماریم ساختگی نیست و واقعا بیمار شدهام. خدا را شکر میکنم که در کنار آدمهای مغرض کسانی هم هستند که بر اساس فهم
خودشان - و نه روابط حزبیشان - نظر میدهند.
لینک وبلاگ
دیدگاه تان را بنویسید